دخترگلم چهار ماه مونده به دنیا اومدنت بابایی رو منتقل کردن به استان سیستان و بلوچستان ایرانشهر . حالا تو این شهر غریب تو شدی مونس تنهایی من و دلخوشی بابایی . از خدا ممنونم که تو روبه من هدیه کرد که بتونم این غربت و تنهایی رو تحمل کنم . عزیز مامانی اینجا اینقدر هوا گرمه که هر زمان می برمت بیرون گونه هات مثل لبو سرخ میشه به همین دلیل زیاد بیرون نمیریم . یه همسایه داریم که هم زمان با ما منتقل شدن و یه پسرگلی به نام امیر علی دارن که چهار سالشه و شما شدین هم بازیه هم